be shab salam ke bito rafighe rahe man ast siah chadorash emshab panahgahe man ast be shab ke ayeneye ghorbate mokadare man be shab ke nimeye tanhaie siahe man ast hamin na man be panahe shabane dar zadeam ke vaghte hadese shab niz dar panahe man ast na bime sange fanayash be del na tire bala resid har kas o barghi be kharmanam zado raft har anche mande ze khakestaram govahe man ast dar in keshakashe tofanie baharo khazan goli ke mishekanad eshghe bigonahe man ast chera nemidari in parde ra shab ey shabe man ke dar mohaghe to dirist ta ke mahe man ast
.روزي دروغ به حقيقت گفت : مــــيل داري با هم به دريـــا برويم و شنـــا کنيم ، حقيقــت ساده لــوح پذيرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتي به ساحل رسيدند حقيقت لباسهايش را در آورد . دروغ حيلــــه گـــر لباسهاي او را پوشيد و رفت . از آن روز هميشه حقيقت عــــريان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقيقت با ظاهري آراسته نمايان مي شود
امشب شب آخر...... امشب من و دیروز و یه دنیا که شکست امشب تو و فردای نو و دستانی سخت امشب من و تردید به این ماندن ها امشب تو و انکار همه پیمان ها امشب من وآهنگ پر از سوز وچرا؟! امشب تو و فصلی نو و تکرار وداع امشب من و این کلبه ی واهی برآب امشب تو و بی دغدغه از من در خواب امشب من و بوسه روی تصویر خیال از من و ما امشب تو وآسوده به خواب در رویا امشب چه پر از درد شبی بود چو شب های دگر پر ز اشک من شانه یی خیالی از تو در سر امشب چه بخواهی چه نخواهی با یاد تو می روم در رویا فردا چه بیایی چه نیایی با یاد تو چشم باز کنم در رویا
همه انسانها به اون درجه نرسیدند که واقعیت رو آنچنان که هست درک کنند. شاید دلیل اینکه خیلیها برای حفاظت و حمایت از اونکه بهش علاقمند هستند از اون لباسی که اسمش دروغ هست استفاده می کنند. ولی غافل از اینکه این بزرگترین خظای به ظاهر موجه یه عاشقه
10 comments:
. .... ... .. ....!
be shab salam ke bito rafighe rahe man ast
siah chadorash emshab panahgahe man ast
be shab ke ayeneye ghorbate mokadare man
be shab ke nimeye tanhaie siahe man ast
hamin na man be panahe shabane dar zadeam
ke vaghte hadese shab niz dar panahe man ast
na bime sange fanayash be del na tire bala
resid har kas o barghi be kharmanam zado raft
har anche mande ze khakestaram govahe man ast
dar in keshakashe tofanie baharo khazan
goli ke mishekanad eshghe bigonahe man ast
chera nemidari in parde ra shab ey shabe man
ke dar mohaghe to dirist ta ke mahe man ast
.روزي دروغ به حقيقت گفت : مــــيل داري با هم به دريـــا برويم و شنـــا کنيم ، حقيقــت ساده لــوح پذيرفت و گول خورد
. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتي به ساحل رسيدند حقيقت لباسهايش را در آورد . دروغ حيلــــه گـــر لباسهاي او را پوشيد و رفت
. از آن روز هميشه حقيقت عــــريان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقيقت با ظاهري آراسته نمايان مي شود
زنده باد حقیقت عریان که همیشه تلخه . ولی میدونی دوست من دورغ یه وقتایی لازمه اونم واسه اونایی که تحمل شنیدن واقعیت رو ندارن
Are vaghean ke baziha tahhammole shenidan va didane vaghiyatha ro nadaran.
در ميان من و تو فاصله هاست گاه می انديشم
می توانی تو به لبخندی اين فاصله را برداری
تو توانايی بخشش داری
می توانی تو بمن عشق و مستی بخشی
و تو چون مصرع شعری زيبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
می توانی تو به من زندگانی بخشی
يا بگيری از من آنچه را می بخشی
تو به اندازه تنهايی من خوشبختی
من به اندازه زيبايی تو غمگينم
تو همه هستی من ، هستی من ، شعر خوشبختی من
تو همه زندگی من هستی
امشب شب آخر......
امشب من و دیروز و یه دنیا که شکست
امشب تو و فردای نو و دستانی سخت
امشب من و تردید به این ماندن ها
امشب تو و انکار همه پیمان ها
امشب من وآهنگ پر از سوز وچرا؟!
امشب تو و فصلی نو و تکرار وداع
امشب من و این کلبه ی واهی برآب
امشب تو و بی دغدغه از من در خواب
امشب من و بوسه روی تصویر خیال از من و ما
امشب تو وآسوده به خواب در رویا
امشب چه پر از درد شبی بود چو شب های دگر
پر ز اشک من شانه یی خیالی از تو در سر
امشب چه بخواهی چه نخواهی
با یاد تو می روم در رویا
فردا چه بیایی چه نیایی
با یاد تو چشم باز کنم در رویا
آن زمان که با پلکانی باز جز سیاهی نخواهی دید...شاید هم سفیدی...من نمی دانم!
اما این را می دانم که تنهایی را , غم را , حسرت را
می توان در سفیدی به تصویر کشید
لیک عشق را , شادی را و نیز مهربانی را نه!..
آنها به گونه ای بی پایانند که نه تنها
دراین بوم چهارگوش زندگانی بر زمین بلکه
بر آسمان همیشه بیدار نیز به تصویر نخواهند آمد..
حال تو بیا تا باهم بنگریم در سیاهی ها یا سفیدی ها
شاید که باشد لکه ای سفید در سیاه یا که سیاه در سفید
________
از دلــی بیگانه منـت می کشم
هر چه هست از دست تنهایی می کشم
گریه را تا مرگ وسعت می دهم
غصه را تا مرز بـی نهایت می کشم
ر چه هست از دست این تنهایي
لحظه های بی طراوت خیلی می کشم
محنت از نامـحرمان این دیار
سالها از روی عادت ، تنهایی می کشم
در کتاب غربت شبهای تنهاییم
خط سرخی بر روی اصالت می کشم
گاهگـاهی روحـم تب می کند
زندگی را در زندان تنهایی می کشم
این فصل تنهای م
__________
می خواستم با تو همیشه همسفر باشم
تنهــــا برای مردن از تو پیش تر باشم
نامهربانی می کنی با مــــن بگو دیگر
تاکی به دنبــــــــال نگاهت دربدرباشـم
حالا که سهم آسمـان با تو بودن نیست
بگذار در کنــج قفس بی بال و پر باشم
باهرم چشمـــانت بسوزان تاروپودم را
آتش بزن تا بگیریم ، شعـــله ور باشم
طاقت نمی آرد دل دیـــوانــه ام بی تــــو
دیگرمخواه ازحال وروزت بی خبرباشم
__________
یادمه یه آرزو بود٬همیشه موندن با هم
واسه زخم دل تنهام٬یادمه تو بودی مرهم
ولی اون روزا گذشته٬دیگه نیستی که بدونی
کاش می شد بهت می گفتم٬من میخوام پیشم بمونی
با یه دنیا اشک و غصه٬نمی خوام بی تو بمونم
توی این غروب دلگیر٬شعر رفتن و بخونم
ولی اون روزا گذشته٬شاید از یاد تو رفتم
کاشکی بودی و می دیدی٬من هنوز عاشقت هستم
من صداتو نشنیدم٬نم اشکاتو ندیدم
توی آشیون قلبت٬من نموندم و پریدم
ولی امروز یاد عشقت منو تنها نمی ذاره
لحظه های بی تو بودن٬تو رو یاد من میاره
من همونم که چشاتو ٬ پر اشک و گریه کردم
حالا راه شهر عشق و ٬ من نرفته بر می گردم
بر میگردم تا همیشه٬قدر احساسو بدونم
شایدم همیشه باید٬بی تو من تنها بمونم
________
از عشق تو از بي كسي بدجوري گريم ميگيره
باشه برو عيب نداره بزار كه قلبم بميره
ولي يادت باشه ديگه توي دلم جا نداري
چون كه داري بي بهونه بدجوري تنهام ميزاري
يادت باشه وقتي بري ديگه سراغت نميام
نگاه عاشقانه ات رو لحظه اي حتي نميخوام
زودتر برو خوب ميدونم گريه مجالم نميده
دلم ديگه رو اسم تو يك خط قرمز كشيده
فكر نكني اگه بياي بازم قبولت ميكنم
اين دل مهربونم رو عمري حرومت ميكنم
داري ميري برو ولي پشت سر رو نگاه نكن
ديگه هيچوقت عاشقونه تو اسمم رو صدا نكن
___________
دير زماني است كه ديگر تو را نديده ام
زندگي گرم و روشنم با رفتنت سردو خاموش شده
ديگر براي آمدن تو لحظه شماري نخواهم كرد
ديگر لحظه ديدار تو را در آغوش نخواهم گرفت
ديگر وجودت در خانه براي من آرامش نخواهد آورد
ديگر تنها شده ام تنهاي تنها بي تو
تو رفتي قلبم مرد روحم مرد ولي جسمم ادامه خواهد داد
تا كجا نمي دانم تا هر كجا كه دوباره تو را فرياد زنم
هر لحظه چشمانم به در است
هر لحظه صدايي مي آيد
ولي من انگار مطمئن نيستم
همه انسانها به اون درجه نرسیدند که واقعیت رو آنچنان که هست درک کنند. شاید دلیل اینکه خیلیها برای حفاظت و حمایت از اونکه بهش علاقمند هستند از اون لباسی که اسمش دروغ هست استفاده می کنند. ولی غافل از اینکه این بزرگترین خظای به ظاهر موجه یه عاشقه
دای قلب او را میشنید ... امید داشت طنین عشق از آن به گوش رسد ، اما صدای
بیگانه ای را از قلبش شنید ! خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...
خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا
در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی
باشد ! گناه تنها کردار زشت نیست ... گناه میتواند ذهن هوس آلود باشد ! باید
مراقب قلب و روحش باشد ... دزد بسیار است
Post a Comment