می شد از بودن تو عالمی ترانه ساخت
کهنه هارو تازه کرد از تو یک بهانه ساخت
با تو میشد که صدام همه جارو پرکنه
تا قیامت اسم ما قصه هارو پرکنه
اما خیلی دیر دونستم تو فقط عروسکی
کورو کر بازیچه ای باد مثل یک بادبادکی
دل سپردن به عروسک منو گم کرد تو خودم
تورو خیلی دیر شناختم وقتی که تموم شدم
نه یه دست رفیق دستام نه شریک غم بودی
واسه حس کردن دستام خیلی خیلی کو بودی
توی شهر بی کسی هام تورو از دور می دیدم
با رسیدن به تو افسوس به تباهی رسیدم
شهر بی عابر و خالی شهر تنهایی من بود
لحظه ای شناختن تو تحظه ای تموم شدن بود
مگه می شه از عروسک شهر عاشقانه ساخت
عاشق چیزی که نیست شد روی دریا خونه ساخت
کهنه هارو تازه کرد از تو یک بهانه ساخت
با تو میشد که صدام همه جارو پرکنه
تا قیامت اسم ما قصه هارو پرکنه
اما خیلی دیر دونستم تو فقط عروسکی
کورو کر بازیچه ای باد مثل یک بادبادکی
دل سپردن به عروسک منو گم کرد تو خودم
تورو خیلی دیر شناختم وقتی که تموم شدم
نه یه دست رفیق دستام نه شریک غم بودی
واسه حس کردن دستام خیلی خیلی کو بودی
توی شهر بی کسی هام تورو از دور می دیدم
با رسیدن به تو افسوس به تباهی رسیدم
شهر بی عابر و خالی شهر تنهایی من بود
لحظه ای شناختن تو تحظه ای تموم شدن بود
مگه می شه از عروسک شهر عاشقانه ساخت
عاشق چیزی که نیست شد روی دریا خونه ساخت
2 comments:
هی فلانی زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی
من گمانم زندگی باید همین باشد
زخم خوردن
آن هم از دست عزیزی که برایت هیچ کس چون او گرامی نیست
بی گمان باید همین باشد
to midooni o khodai ke age bashe vasat,be khoda miseparamet.nice memory . .... ...
Post a Comment