Wednesday, July 5

قصه معشوق

دیگه رفتی از کنارم
از تو خوابم از خیالم
از تو ذهنم از تو شعرام
از کتابم از تو حرفام
از تو قاب عکس چشمام
تو دیگه جایی نذاشتی
واسه حرف و واسه آشتی
واسه پرسیدن حالی
واسه آرزوی یک لحظه دیدار
همه رو قلم گرفتی
تو با بی رحمی حرفات
از تو ذهن خاطراتت
تو دیگه عکسمو کندی
از رو طاقچه محبت
تو دیگه مهرمو بردی
باورم نمیشه انگار
خوابی بود شیرین و کهنه
که روزا میگذرند و آه
میکنند خواب منو کمرنگ و کمرنگ
من دیگه شعری ندارم
که به پای تو بریزم
گفته های عاشقونه
واسه تو دیگه تمومه
حرفه رفتنو گذاشتی
توی قلب ساده من
من دیگه حرفی ندارم
که به پای تو بریزم
قصه های عاشقونه
واسه تو دیگه حرومه
دیگه رفتی از کنارم
دیگه سخته از تو گفتن
حتی از تو قصه گفتن
واسه تو شعری سرودن
و اینم آخره خطه
آخرین قصه این معشوق تنها
حرفه تو تنها گذاشتن
حرفه من تنها نموندن
حرفه تو رفتن و رفتن
حرفه من دیگه نموندن
مهتاب

2 comments:

Anonymous said...

to inaro jedi nagofti,mage na?....vali na,mese inke jedi jedi inaro to gofti..age gele az birahmi harfa mikoni,,to chera ba birahmi harf mizani,,dar har hal sheret ghashang bood.

Anonymous said...

دارم دلت مثل بهار
پر شود از لـحظه هاي ماندگار
زندگيْت خالي از اندوه و غـم
لـحظه هاي شادماني بي شمار

خانهً قلبت پر از گلهاي ياس
نغمه خوان خانهً قلبت هزار
باغ احساست پر از گلهاي ناز
همچو يك قالي پر از نقش و نگار

روزهايت هر يكي بهتر ز قبل
خوش بـوَِد بر كام تو اين روزگار
هـمچو شمعي باشي و هـمراه گل
من بگردم دور تو پروانه وار
ab