از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیدهی کوته نظران
دل چون آینهی اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقهی شوریده سران
گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
10 comments:
تو مهتاب شبي باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
عطر صد خاطره پيچيد باغ صد خاطره خنديد
يادم آيد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم
لحظه اي چند بر آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
يادم آيد تو به من گفتي از اين عشق حذر کن
لحظه اي چند بر اين آب نظر کن
آب آيينه ي عشق گذران است
باش فردا که دلت با دگران است
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم ...نتوانم
روز اول که دل من به تمناي تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي من نرميدم...نگسستم
اشکي از شاخه فروريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت
يادم آيد که دگر از تو حرفي نشنيدم
آي دردا...من اندوه کشيدم نگسستم ...نرميدم
نکني ديگر از آن کوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن کوچه گذشت
AB
عاشقی, آوارگی, بيچارگی دارد به پيش
مرد بايد بود و رفت, بايد گذشت از جان خويش
زندگی بی عشق مرگ است, مرگ بر اين زندگی
زنده بادا عاشق پرستی, زنده باد اين زندگی
پيش چشم آدم آواره گل هم بوی کاگِل ميدهد
زندگی دور از وطن طعم حلاحل ميدهد
زندگی بازيست من بازيگر بازيچه های قلب خويشم
عاشقی, مردم پرستی, عشق ورزيدن به هستی
از نفس افتاده پيشم
AB
ي عاشقترين تنهاي دنيا ............. منم خسته ترين مغموم دنيا
تويي صادقترين حرف رو لبها ............. منم غمگين ترين راز تو دلها
تويي زيبا طلوع صبح فردا ...............منم اينجا غروبي مثل شبها
تويي همچون قناري شاد و شيدا ...... منم مثل كلاغي رو درختا
تويي آشفته دل مغرور و رعنا............. منم همراز و همراه يه رويا
تويي عشق و محبت توي قلبها...........منم ديوونه مثل موج دريا
تويي تنها تويي ياد غريبها..................منم فرياد بي پايان غمها
تويي شاخه گل سرخ صدفها...............منم تنها شقايق توي صحرا
تويي آب زلال اشك چشمها................منم مرداب سرد توي دشتها
تويي عاشقترين تنهاي دنيا.................منم خسته ترين مغموم دنيا
AB
هم قول نداده . خدا ساحل بی طوفان، آفتاب بی بارون و خنده های هميشگی رو قول نداده . خدا قول نداده که تو رنج و وسوسه و اندوه رو تجربه نکنی . خدا جاده های آسون و هموار، سفرهای بی معطلی رو قول نداده . قول نداده کوه ها بدون صخره باشن و شيب نداشته باشن .رودخونه ها گل آلود و عميق نباشن . قول داده ؟
ولی خدا رسيدن يه روز خوب رو قول داده
خدا روزی روزانه ، استراحت بعد از هر کار سخت و کمک تو کارها و عشق جاودان رو قول داده . عجب روزی می شه اون روز
پس ناملايمات زندگی رو شکر بگو و فقط از خودش کمک بگير که او جاودانه است و بس. نااميدی مثل جاده ای پر دست اندازه که از سرعت کم می کنه اما همين دست اندازا نويد يه جاده صاف و وسيع رو بهت می ده. زياد تو دست اندازا نمون.
وقتی حس کردی به اون چيزی که می خواستی نرسيدی خدا رو شکر کن چون اون می خواد تو يه زمان مناسب تر غافلگيرت کنه و يه چيزی فراتر از خواسته الانت بهت بده. يادت باشه تو نمی تونی کسی رو به زور عاشق خودت کنی . پس تنها کاری که می تونی بکنی اينه که شخصی دوست داشتنی باشی و در نظر مردم باارزش و شريف جلوه کنی. بهتر اينه که غرورت رو بخاطر عشقت فراموش کنی تا عشقت رو به خاطر غرورت. هيچ وقت يه دوست قديمی رو ترک نکن چرا که عمرا بتونی کسی رو پيدا
کنی که بتونه جای اونو بگيره
بخند و بخندون تا غم نشه يه زندون
عمر نوح نداری يادت باشه عزيز جون
جون تو الکی خوش بودن هم گاهی حالی ميده ها!!!!!!!!!اما تو رو خدا فقط بخاطر من يه دونه لبت رو به خنده وا کن!
بخند بابا آها حالا خوب شد
Nice poem and interesting comments, specially the one right before me....interseting and personal!!!!
May be you are right but how can you know en asure that it's personal? It's surely intersting but you sould know that every thing that you think cannot be allways true.
I never said that anything I think it's true, but come on!!...unless you know alternative motivs you won't make comments like that. I should thank you though for being so alert and trying to justify the forgoing comment, but your comments doesn't make sense at all, first you say I am right and then you say how can I tell? I still say that the comment was personal, and I'm OK with you not accepting it.
Firstly I never said that you are right. Please look at the sentences and letters very carefully, i've used the term of "maybe" and for your knowlege i have to say that "maybe" makes the sentences doubtfull by the way i still say "How can you say something like that"? without any knowlege about writer who wrote the comment but that's which i can say : That's your FEELING that you said "that 's personal" not a REALLITY and you can not put a doubtfull feeling in a comment in palce of a reallity.
Since I have chosen not to respond to you anymore, I won't break break my decision. Just a little suggestion try to respect and live with other people's opinions, even if you dont agree with them. Good luck to you.
In which part of my words you 've seen that i had no respect for your opinions???? Please look at the issue justly and fairly. You was trying to say that's a personal one as a reader and i was trying to say as a reader too that's not a personal but just your feeling about it.I didn't really know that you would get hurt when i answer you. If it's something like that i am so sorry please don't be angry. Good luck to you too.
Post a Comment