نازانگشتای بارون توباغم ميکنه....
ميون جنگلا تاغم ميکنه
تو بزرگی مث شب
اگه مهتاب باشه يا نه
تو بزرگی مث شب
خود مهتابی توا اصلا
خود مهتابی تو
تازه وقتی بره مهتاب و هنوز
شب تنها بايد
راه دوری رو بره تا دم دروازه صبح
....مث شب گود و بزرگی مث شب
I am dedicating this weblog to my beloved niece Shimah
1 comment:
Mahtab jaan,
it's a lovely poem. i love the melody. the climax is artistically laid and developed; it flows smoothly.
you are an artist.please do not stop writing.
aafarin
note: i had a little problem reading the first two lines. i like your second poem's font better.
Post a Comment