Wednesday, September 6

زیبای شهرامشب تنها میخوابد


اول آذر هزارو سیصد و شصد -شانزده شهریور هزار و سیصدو
هشتاد و پنج

عروسک قشنگ من سفید پوشیده
تو رختخواب اطلس خاکی خوابیده
عروسک من چشماتو وا کن
بیا بازم با خندههات ما رو نگاه کن

نازنینم
زود رفتی. زود پر پر شدی
بمیرم برای تو شیماه عزیزم
که ای کاش مهتاب میرفت و تو میموندی
خدایا صبرم عطا کن

5 comments:

Anonymous said...

mibini in donya ,,in rozegar..che birahme....tasliat..az khoda mikham be hamegi sabr bede.

Anonymous said...

be koja chenin shetaban???

Anonymous said...

mahtabe aziz taslit migam va mitoonam befhamam ke che darde sangini ro tahmmol mikonid omidvaram ke man ro ham dar ghametoon sharik bedoonid.

Anonymous said...

00:03 00:02 00:01 *Delam az dorit tangid ey dooste man*

by Mahtab said...

یاد این روز هنوز پشتمو می لرزونه. اشک تو چشام میاره. دلم رو میسوزونه و میبینم قلبم واسه همیشه زخمیه....تو مثل یه کبوتر پر کشیدی و ندونستی با من و ما چه میکنی. درسته که پروازت به من تازه فهموند معنی بودن تو این دنیا چیه و نبودن چه کسایی دل آدم رو تکون میده. حتی مرگ پدرم منو در من چنین انقلابی بوجود نیاورد که رفتن تو باعث شد....هر روز که میگذره شاید به نبودنت بنا به خصلت آدمی عادت کنم اما باور نمیکنی که بیشتر حتی از روز اول تلخی این واقعیت رو حس میکنم. شبا که دعات میکنم از خدا میخوام که به من کمک کنه تا آرامش داشته باشم. چون تو این دنیا فانی هیچ چیزی جز آرامش ارزش تلاش نداره. آرامشی که من همیشه فقط تو چشمای تو دیدم و همیشه واسم سوال بود که معنی عمق چشات چیه . امروز میفهمم اون آرامشی بود که تو امروز بهش رسیدی. برای آرامش ابدیت همیشه دست به دامان خدا هستم