دلم کویر می خواهد و
تنهایی و سکوت و
آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند
نه دیوار
نه در
نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم
نه پایی که در نوردد مرزهایم
نه قلبی که بشکند سکوتم
نه ذهنی که سنگینم کند از حرف
نه روحی که آویزانم شود
من باشم وتنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند
و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست
2 comments:
liked so much
دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
چیزایی که تو بلاگت بود و دوس داشتم
Post a Comment