Thursday, December 13

چند خطی از دل

یاد اون روز هنوز پشتمو می لرزونه. اشک تو چشام میاره. دلم رو میسوزونه و میبینم قلبم واسه همیشه زخمیه....تو مثل یه کبوتر پر کشیدی و ندونستی با من و ما چه میکنی. درسته که پروازت به من تازه فهموند معنی بودن تو این دنیا چیه و نبودن چه کسایی دل آدم رو تکون میده. حتی مرگ پدرم در من چنین انقلابی بوجود نیاورد که رفتن تو باعث شد....هر روز که میگذره شاید به نبودنت بنا به خصلت آدمی عادت کنم اما باور نمیکنی که بیشتر حتی از روز اول تلخی این واقعیت رو حس میکنم. شبا که دعات میکنم از خدا میخوام که به من کمک کنه تا آرامش داشته باشم. چون تو این دنیا فانی هیچ چیزی جز آرامش ارزش تلاش نداره. آرامشی که من همیشه فقط تو چشمای نافذ تو دیدم و همیشه واسم سوال بود که معنی عمق چشات چیه . امروز میفهمم اون آرامشی بود که تو امروز بهش رسیدی. برای آرامش ابدیت همیشه دست به دامان خدا هستم

3 comments:

Anonymous said...

دلم برای تـــو تنگ است

و یادگار نگاهت

در عمق آرزو جاریست





هنوز هم

امید حضورت ، در آینه ها پیداست

همیشه ، صفای وجودت ،

کنــــار من خالیست

Anonymous said...

az samime ghalb behetoon tasliyat migam ...

Anonymous said...

CHAND VAGHTE KE DAGHONAM.NEMIDONAM CHI BEGAM AMA VAGHEAN MANO SHEKONDI
YE SARI HAM BE MAN BEZAN :
http://360.yahoo.com/I_SOHRAB