Tuesday, December 9

حرف آخر- مریم حیدر زاده


دیگه امشب آخرین باره که من
دست گرمتو تو دستام می گیرم
آخرین باره که من، با یه دنیا آرزو
واسه چشمات می میرم
چشم تو خودش داره می گه برو
می رم اما می دونی دوستت دارم
هرجا دنیا باشم هرچقدر تنها باشم
نمی تونم مثل تو سرد و بی وفا باشم
می دونم واسه رسیدنه به تو دیر اومدم
تو چشمات دنبال تقدیر اومدم
می دونم من نبودم، قلبتو دادی به کسی
هنوزم می گم واسش دلواپسی
حالا که دارم می رم کاش یه بار نگام کنی
من به اینم راضی ام که فقط دعام کنی
می رم اما آخر راهه منو تو این نبود
آخر عاشقی مون اینهمه نقطه چین نبود
اگر مهربون تر از تو سر راهه من بیاد
به دلم نمی شینه، قلب من تورو می خواد
حرف آخرم بگم حالا که دارم می رم
همیشه با خاطرت می مونم تا بمیرم
حالا که دارم می رم کاش یه بار نگام کنی
من به اینم راضی ام که فقط دعام کنی
می رم اما آخر راهه منو تو این نبود
آخر عاشقی مون اینهمه نقطه چین نبود
. . . . . . . .

3 comments:

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Anonymous said...

دوست ندارم ولی همیشه در فکرو خیالت هستم

دوست ندارم ولی به خاطر تو بیشتر اوقات اشک میریزم
نه من دوستت دارم اما در آتش دوستی دلت میسوزم و رنج میبرم
و به زبان حال میگویم دوستت ندارم در حالی که تمام آزادی وجودم به حرفم میخندد و مسخره ام میکند

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.