Tuesday, June 10

قاصدک

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،‌اما
گرد بام و در من بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری
باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس'
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ که فریبی تو. ، فریب
قاصدک 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی ایا رفتی با باد ؟
با توام ، ای! کجا رفتی ؟
ای راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند

1 comment:

Anonymous said...

cheghadr in moosighy doost dashtanist. engar ba daroony tarin layehaye vojood adam bazy mikone ye joory ke dobare zendeh shan, dobare nafas bekeshan , va hezaran dobareye digar.

mer30 babat entekhabet.
khosh bashy