Wednesday, November 21



یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی
می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی

می‌دونم شب‌ها توی تختت کتابِ شعر می‌خونی
کنارِ پنجره شادی با یه سیگار پنهونی

هنوزم وقتی می‌خندی رو گونه‌ت چال می‌افته
هنوزم چشم به راهِ یه سواره زیبای خفته

هنوزم عینهو فیلما، یه عشق آتشین می‌خوای
هنوزم روحِ هـامـونو، تو جسم جیمزدین می‌خوای

می‌دونم وقتی که بارون
تو شب می‌باره بیداری
بازم قمیشی گوش می‌دی
هنوز بارونو دوست داری

یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده‌ توی شالم
بازم ردت رُ می‌گیرن همه تو فنجون فالم

تو وقتی شعر می‌خونی منو یادت میاد اصلن
تو یادت موندن اون روزا که دیگه برنمی‌گردن

همون روزا که از فیلم و شراب و شعر پر بودن
یه کاناپه، دو تا گیلاس، تو و دیوونه‌گیِ من

بدون حالا بدون ‌تو یکی دلتنگه این گوشه
هنوزم قهوه‌شو تنها به عشقت تلخ می‌نوشه

می‌دونم وقتی که بارون
تو شب می‌باره بیداری!
همون آهنگو گوش می‌دی
هنوز بارونو دوست داری


Sunday, November 18


چه خبر از دل تو .... ؟

نفسش مثل نفسهای دل کوچک من می گیرد؟

یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی می میرد
تو هم از غصه این قهر کمی دلگیری؟
لحظه ای هم خبر از حالِ دل خسته ی من می گیری؟

...شود آیا که شبی
دل مغرور تو هم

فکر چشمانِ سیاهِ دگری خاک کند
دستِ خالی ز وفایت روزی
قطره ای اشک ز چشمان ترم پاک کند
چه خبر از دل تو .... ؟
دانی آیا که در این کلبه ی درد
اندکی مهر تو بس بود ولی

دل بیرحم تو با این دل دیوانه چه کرد؟

Wednesday, November 14

کاش میدیدی که این روزها دلتنگی هم دیگر معنا ندارد.  اما دلتنگی در نهایت بی معناییش گاهی بی امانم میکند غریبه ....اری از تو و انهمه خاطرات فقط یک نام غریبه برایم باقی مانده. و این تلخترین خاطره امروزم است.....غریبه

Tuesday, November 6



چقدر این دوست‌داشتن‌های بی‌دلیل


خوب است




مثل همین باران بی‌سوال



که هی می‌بارد 



که هی اتفاقا آرام و

شمرده


شمرده

می‌بارد....