Thursday, March 19

و چشمانت با من گفتند
فردا روز دیگری ست

Sunday, March 15

هفت سین یا هفت الف ،چه فرقی می کند؟! تو بخوان: هفت عشق

بوی عیدی بوی توت بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی‌ دودی وسط سفره‌ء نو
بوی یاس جانماز ترمه‌ مادربزرگ
با اینا زمستونو سر می‌کنم با اینا خستگی‌مو در می‌کنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه‌ء عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده‌ء لای کتاب
با اینا زمستونو سر می‌کنم با اینا خستگی مو در می‌کنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور
برق کفش جفت‌شده تو گنجه‌ها
با اینا زمستونو سر می‌کنمبا اینا خستگی‌مو در می‌کنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می‌کنم با اینا خستگی‌مو در می‌کنم
بوی باغچه بوی حوض
عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی
با اینا زمستونو سر می‌کنم با اینا خستگی‌مو در می‌کنم

ما تماشاچیانی هستیم
که پشت درهای بسته مانده‌ایم
دیر آمده‌ایم
خیلی دیر
پس به ناچارحدس می‌زنیم
،شرط می‌بندیم
،شک می‌کنیم
...و آن سوتردر صحنه بازی
به گونه‌یی دیگر در جریان است

Wednesday, March 11

شال سبز



کاش ميدانستم کدامين پنجره بوی شال سبز تو را منتشر می کند


Tuesday, March 3

همیشه غایب

یک نفر میاد که من منتظر دیدنشم ---- یک نفر میاد که من تشنه ی بوییدنشم
خالیه سفره مون و پر از شقایق میکنه ---- واسه موج هایه سیاه دست ها رو قایق میکنه

مثله یک معجزه اسمش تو کتاب ها اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

همیشه غایب من ، زخم ها رو مرهم می ذاره همیشه غایب من ، گریه هام و دوست نداره
نکنه یه وقت نیاد ، صداش به دادم نرسه آینه ها سیاه بشه ، کور بشه چشم ستاره

مثله یک معجزه اسمش تو کتاب ها اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

زخم این حنجره ی خسته ، همیشه غایبه کلید صندوق در بسته ، همیشه غایبه
نعره ی اسب سپید قصه ی مادر بزرگ بهترین شعرهای سر بسته ، همیشه غایبه

مثله یک معجزه اسمش تو کتاب ها اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

شاید این همیشه غایب تو باشی تو اگه اومدنی نیستی بگو
اگه ما رو خواستنی نیستی بگو اگه ما رو خواستنی نیستی بگو

Sunday, March 1