در ميان من و تو فاصله هاست
. گاه مي انديشم..
مي تواني تو به لبخندي.اين فاصله را برداري!
تو توانایی بخشش داری
دستهاي تو توانايي اين را دارد.كه مرا زندگاني بخشد!
چشمهاي تو به من.آرامش بخشد!
و تو چون مصرع شعري زيبا ،
سطر بر جسته اي از زندگي من هستي!
دفتر عمر مرا
با وجود تو شكوهي ديگر ،
رونقي ديگر هست
می توانی تو به من
زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی
من به بی سامانی باد را می مانم
من به سرگردانی ابر را می مانم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است
آرزو میکردم
که تو خواننده شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی؟؟
نه دریغا هرگز
باورم نیست که خواننده شعرم باشی
کاشکی شعر مرا میخواندی
. گاه مي انديشم..
مي تواني تو به لبخندي.اين فاصله را برداري!
تو توانایی بخشش داری
دستهاي تو توانايي اين را دارد.كه مرا زندگاني بخشد!
چشمهاي تو به من.آرامش بخشد!
و تو چون مصرع شعري زيبا ،
سطر بر جسته اي از زندگي من هستي!
دفتر عمر مرا
با وجود تو شكوهي ديگر ،
رونقي ديگر هست
می توانی تو به من
زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی
من به بی سامانی باد را می مانم
من به سرگردانی ابر را می مانم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است
آرزو میکردم
که تو خواننده شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی؟؟
نه دریغا هرگز
باورم نیست که خواننده شعرم باشی
کاشکی شعر مرا میخواندی