Saturday, March 22
Thursday, March 20
بهار
بوی باران,بوی سبزه, بوی خاک
شاخه های شسته, باران خورده, پاک
آسمان آبی وابر سپید برگ های سبز بید
عطر نرگس, رقص باد
نغمه وبانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسداینک بهار
خوش به حال روزگار
فریدون مشیری
Monday, March 17
Wednesday, March 12
Tuesday, March 11
مهتاب
دست منو بگیر که داره اینجا
فرو میره تنم میون مرداب
ببین که تو چشای بی قرارم
نگاه خواهشه بسوی مهتاب
دست منو بگیر ه داره اینجا
پرنده بودنو ازم می گیره
تو آسمونی میدونی پرنده
بدون پر زدن چقدر حقیره
من و پریدن و رهایی تن
یه قصه نیست اگرچه آسمونی
اسارتو میون دست مرداب
غریبیه پرندرو می دونی
برای باور شب شکستم
دلم رضا نمی ده پر امیده
به گوش هر ستاره ی نگاهت
صدای جون سپردنم رسیده
بیا به یمن دلسپاری من
حقارتو بریز تو چشم مرداب
نشون بده که می تونه پرنده
بگیره پر به سوی برج مهتاب
فرو میره تنم میون مرداب
ببین که تو چشای بی قرارم
نگاه خواهشه بسوی مهتاب
دست منو بگیر ه داره اینجا
پرنده بودنو ازم می گیره
تو آسمونی میدونی پرنده
بدون پر زدن چقدر حقیره
من و پریدن و رهایی تن
یه قصه نیست اگرچه آسمونی
اسارتو میون دست مرداب
غریبیه پرندرو می دونی
برای باور شب شکستم
دلم رضا نمی ده پر امیده
به گوش هر ستاره ی نگاهت
صدای جون سپردنم رسیده
بیا به یمن دلسپاری من
حقارتو بریز تو چشم مرداب
نشون بده که می تونه پرنده
بگیره پر به سوی برج مهتاب
Monday, March 3
کاش آدما
کاش آدما یه جور دیگه با همدیگه دوست میشدن وقتی به هم میرسیدند یه جور دیگه می خندیدند
کاش آدما یه جور دیگه با هم دیگه حرف میزدند وقتی که حرفشون میشد یه جور دیگه داد می زدند
کاش آدما بلد بودند موسیقی زندگی رو وقتی با هم میرقصیدند یه جور دیگه ساز میزدند
کاش آدما با هم دیگه صادق و بی ریا بودند وقتی به هم می رسیدند مثل تو قصه ها بودند
کاش آدما بلد بودند که چه جوری شنا کنند تو دریای زندگیشون دسته ماهیها بودند
کاش آدما قصه آسمونو از بر میشدند تو شبهای تاریکشون مثل ستاره ها بودند
کاش آدما میفهمیدند زندگی دو روزرو اون وقت برای همدیگه بی شک یه سر پناه بودند
کاش آدما یه جور دیگه با هم دیگه حرف میزدند وقتی که حرفشون میشد یه جور دیگه داد می زدند
کاش آدما بلد بودند موسیقی زندگی رو وقتی با هم میرقصیدند یه جور دیگه ساز میزدند
کاش آدما با هم دیگه صادق و بی ریا بودند وقتی به هم می رسیدند مثل تو قصه ها بودند
کاش آدما بلد بودند که چه جوری شنا کنند تو دریای زندگیشون دسته ماهیها بودند
کاش آدما قصه آسمونو از بر میشدند تو شبهای تاریکشون مثل ستاره ها بودند
کاش آدما میفهمیدند زندگی دو روزرو اون وقت برای همدیگه بی شک یه سر پناه بودند
Subscribe to:
Posts (Atom)