Tuesday, July 10

سکوت و زخم زبون سهم من از این رابطه شد 
تمام روح و تنم زخمی این رابطه شد
تو در هوا و هوس 
من فقط من عاشق بودم و بس
دلم شکسته و تو فقط یکبار از خدا بترس
امروز غمگینم... و تو دلیلش هستی
وقتی مینویسم که غمگینم...شاید تا ابد غمگینم باشم...شاید
شاید هم تو باز برگشتی و با چشمانت به من خندیدی
شاید...نمیدانم...شاید

Monday, July 9

مـن بـدم . . . تـو خـوب بـــاش . .

دیگــر ، سراغـم را نـگـیـر

خـودم را جـایی در این زندگــی گــُم کرده ام
...

دنبالـــــم نگرد . . . پـیـدایـم نـمـیـکـنی

نـفـس بـکـش . .

به جـای من هـم اگر تـوانستی مهربـــــانی کن

و بـعـد از مـن ، شـبـهـا بـه سـتـاره ام لـبـخـنـد بـزن

و مـاه کـه کـامـل شد ، از جــانـب مـن آرزویـی کـن

خودت هم منت بر سرم بگذار

و فـرامـوش کـن که زمـانی بـوده ام

خـودم نـیـز ، چـنـیـن خواهـــــم کرد

Tuesday, July 3



ماسه ها فراموشکارترین رفیقان راهند،

پا به پایت می آیند،آنقدر که گاهی سماجت شان در همراهی حوصله ات را سر میبرد،

اما

کافی است تا اندکی باد بوزد یا خرده موجی برخیزد

تا برای همیشه از حافظه ضعیفشان رد پایت پاک شود.

ما از نسل ماسه نیستیم!

ما از نسل صدفیم،

صدفهایی که به پاس اقامتی یک روزه،

تا دنیا دنیاست صدای دریا را برای هر گوش شنوایی زمزمه میکنند!



بذار خیال کنم هنوز ترانه هامو میشنوی

هوامو داری و هنوز صدامو میشنوی

بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

اگه تموم شه قصمون هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب تاب منی

روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

گوگوش، مــاه پیشـــونی

گوگوش، مــاه پیشـــونی

Wednesday, December 14

نه

گريه نميکنـم

يک چيزی رفته توی چشمم

فکر کنـم يک خاطـره است.....

Thursday, December 8



چه حسی بهتر از اینکه کنارت خونه آرومه
شبـای سرد تنهایی به رویـای تو محکومه
نگاه مهربون تو یه حس خوب و کم داره
کی میدونه که شب خورشید تو چشمای تو میخوابه
با تو احساس من خـــوبـه و میدونی
به تو دل میبازم به همین آسونی
حس بی تو بـــــــودن باور پاییــــزه
واسه دستای تو دله مـن ناچیزه
نمی دونم چه جوری شد دوباره دل به من بستی
بگو این قصه رویــا نیــست بگو تا آخـــرش هستی
تو چشمای تو میخونم منو تنها نمیزاری
چه حسی بهتر از اینکه تورو دارم منو داری

Friday, December 2

آدمیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است!وقتی میخواهد با منطق حرف بزند؛ احساساتی میشود وقتی میخواهد از احساساتش بگوید؛ آرزوهایش لو میرود .وقتی میخواهد از آرزوهایش یاد کند؛ حسرتش رو میشود . وقتی میخواهد حسرتهایش را روشن کند؛ منطق میتراشدو اینگونه گند میزند به همهء روابطش ...!!

Wednesday, November 30

بیا سیب را با هم گاز بگیریم؛

گـــور پدر بهشت

بهشت من آنجاست که تو را بی شرمانه به آغوش می کشم ...

Thursday, September 8

تازه باور کرده بودم در جهانم هست یاری
باز چرخم داده بعد از روزگاری ، روزگاری
بعد صد چشم انتظاری شاد از آن بودم که گاهی
می کشد از بهر من چشم سیاهی ، انتظاری
گفتم آخر چاره کردم بی قراری های دل را
چون دل دیوانه ام می بست با زلفش قراری
گفتم آخر طرف بستم من هم از لذات و دارم
ترس و لرزی،صحبت آهسته ای،بوسی،کناری
بر گل رویش نظر می کردم و می بردم از دل
رنج آن شبها که هر دم بر دلم می خورد خاری
من که رنگ دیگری می جستم و آهنگ دیگر
واندر این گلشن نمی دیدم از آن نقشی،نگاری
من که عمری با خزان عشق خود سر کرده بودم
بر مشام جانم آمد ناگهان بوی بهاری
مرغکی دیدم به دامی بسته و پنداشتم کو
همچو من دارد دل آشفته ای ، قلب فکاری
جهد کردم تا رهایی دادمش غافل که دیگر
چاره نبود انس با صیاد چون گیرد شکاری
با هوس سر کرده ، کی از عشق و مستی گردد آگه
با قفس خو کرده ، کی داند صفای لاله زاری
باز هم از کوی صیادان نمی آید بدین سو
باز هم از دام شیادان نمی گیرد کناری
وای بر من، وای بر من زحمتی بی جا کشیدم
کار خود را ساختم نابرده هیچ از پیش کاری
جامه در نیل غم افکندم برای بی ثباتی
اختیار از دست دادم در ره بی اختیاری
کاخ امیدی که در دل ساختم، سنگین دل من
سوختی آن سان کز آن نبود به جا دیگر غباری
ای که خواهی چون عماد از ماهرویان مهربانی
این بدان ماند که جویی مهر را در شام تاری

ْ عمادخراسانیْ

Monday, September 5

سلام گلم


امروز درست 5 ساله که رفتی. از قلب من نه ولی فقط از روی این زمین


زندگی که میگذره خودتم میدونی که باید بگذره. نبودن و ندیدن آدمها هم عادت میشه. این خاصیت ما زمینی هاست. اما خوب یه چیزی ته قلبم هنوز تیر میکشه وقتی عکست رو نگاه میکنم. دله دیگه کاریش نمیشه کرد. ازش بیرون نرفتی و نمیری. خاطراتت رو مرور میکنم و وقتی چشمام رو میبندم لبخند شیرین و پر حرفت رو میبینم . انگار همین چند لحظه پیش بود اون روزا......نمیدونم کجایی ولی هر جا که هستی میدونم هستی. گاهی کمتر حست میکنم و گاهی بیشتر. اونوقتا که کمتر حست میکنم وقتایی که خودم از خودم دور میشم. میدونی که هنوز گمم. اما وقتی جمع و جور میکنم خودمو عجیب حست میکنم و به ارتباطی رو که باهات دارم ایمان دارم. خودش جای شکرش باقیه که من هنوز به یه چیزی ایمان دارم و باور بکنی یا نکنی عجیب به تو ربط داره. یه حسی بهم میگه که این روزا واسه منم زود گذره. این دنیا و آدماش رو خیلی دوست ندارم. نه من اونا رو میفهمم دیگه نه اونا منو . اما با تو که حرف میزنم آروم میشم. واسه همینه اینجا رو دوست دارم . فکر میکنم تو هستی. یعنی میدونم که هستی




دلم برات خیلی تنگ شده. امیدوارم به زودی ببینمت

Sunday, September 4

به سراغ مـــن اگر مي آيي
تنــد و آهســته چه فرقي دارد؟
تــــــو به هر جور دلت خواست بـــــيا
مثل سهراب دگر ، جنس تنهايي من چينــي نيست
که ترک بردارد
مثل آهــــن شده است
تـــــو فقط . . . . زود بيا...


Friday, September 2

حالا که مدتهاست رفتی
هی برنگرد و زخمهایم را نگاه کن

Thursday, September 1


من به تنهایی این دل مشکوکم
یا دلکم دل نیست ٬ یا آن که در دل است ٬ اهل دل نیست

Wednesday, August 31

احساس خنثی بودن هم احساس جالبیست
تجربه ای جدید

Tuesday, August 30

چه فرقی میکند دیگر که من چگونه حالیم

تو زندگی را بی من تجربه کن

با خدا معامله ای کردم

او هم نامردی نکرد و حال امروزم را نصیبم کرد

تنهایی مطلق

در عوض همه رها شدند

برای همیشه

Monday, August 29

حس و حالم خوش نیست

همه چی داغونه

Tuesday, August 9

اين روز ها برد با كسي است که بيرحم باشد

از دلت مایه بگذاری سوخته اي

Sunday, August 7






من از تو دل نمی برم

اگر چه از تو دلخورم

اگر چه گفته ای ترا..

. به خاطرات بسپرم

هنوز هم خیال کن...

کنار تو نشسته ام

منی که در جوانی ام...

به خاطرت شکسته ام

تو در سرای آینه ...

شبانه خنده می کنی...

من شکست داده را..

. خودت برنده می کنی

نیامدی و سال ها...

نظر به جاده دوختم

بیا ببین که بی تو من...

چه عاشقانه سوختم

رفیق روزهای خوب...

رفیق خوب روزها

همیشه ماندگار من...

همیشه در هنوزها

صدا بزن مرا شبی...

به غربتی که ساختی

به لحظه ای که عشق را..

. بدون من شناختی