Thursday, July 5

حکمت خدا رو نمیتونیم بفهمیم



روزا مثل برق و باد میگذرن. این عمر آدمیست که زمان لحظه ای هم بهش امان نفس کشیدن نمیده. ده ماهه که از سفرت به ابدیت میگذره. دلم میخواست میدونستم الان کجایی. تو این مدت چیکارا کردی. آره میدونم گاهی به خواب آدمای زمین اومدی و پیغام دادی که جات راحته. اما آیا این واقعیت داره یا اینکه ما زمینیها به این وسیله فقط میخواهیم خودمون رو آرومتر کنیم. آره میدونم . از قوه درک منه زمینی خارجه. اما خوب دست خودم نیست. این سوالها ی بی جواب که هر آدمی بنا به درک خودش واسش جواب درست کرده فکرم رو اینقدر مشغول کرده که گاهی حس میکنم دیگه زندگی کردن تو این دنیا هم بی مفهومه. واقعا این دنیا چه ارزشی داره که ما آدما توش اینقدر گناه میکنیم. دروغ میگیم - خیانیت میکنیم – دل همدیگرو می شکنیم – محبت رو از هم دریغ میکنیم – اینقدر غرق مادیات این دنیا میشیم که معنویات رو ازیاد میبریم. نمونش خوده من...تو این چند سال اخیر این زندگی لعنتی منو غرق خودش کرده بود و منم کت بسته به دامش افتادم......اما از وقتی که تو رفتی انگار یه تلنگر بزرگ هم به من زدی. " گفتی: بابا این دنیا ارزششو نداره. سرنوشت آدمیزاد هم دست خداست هم خود آدم. درسته که خدا رقم زده اما منه بنده خدا هم همچین کم تو عوض کردنش بی تاثیر نیستم. گفتی: قلبت مثل سنگ شده بود. لازم بود واست که یه چیزی بلرزونتش. خیلی به خودت میبالیدی مهتاب جون که من سختم و استوار. یه تنه دنیا رو حریفم. نیازی به هیچکس هم ندارم. آهای دوست و آشنا و فامیل من. همتون برید که نبود هیچکسی منو از پا در نمیاره. اما دیدی که رفتن من چطوری امونت رو برید. دیدی چطوری قلب سنگیت حالا دیگه آب شده. دیدی چطوری به خودت اومدی و بالاخره ایمان آوردی به خدایی که وجود داره. همون خدایی که منو از تو و خانوادمون گرفت ......" آره میدونم. رفتنت بی حکمت نبود. تو با رفتنت رد پای بزرگی روی زندگی من و شاید آدمای دیگه گذاشتی. شاید هنوزم بیادت گریه کنم و غمگین باشم. اونم چون دلم واسه جوونیت میسوزه. اما اینم بدون که این اشکا بیشتر واسه خودمه. تو هر جایی هستی میدونم بالا ترین مقام رو داری. چون ذاتت این بود که همیشه تو همه چیز برتر باشی. پس میدونم الان بهترین جای ابدیت هستی و من سالهای کوتاه عمرت رو در این دنیا جشن میگیرم و برای عمر ابدی روحت آرزوی شادی و سرورمیکنم

از تو ممنونم که باعث شدی من دوباره به خدای خودم نزدیک بشم. اینو از تو دارم

4 comments:

Anonymous said...

یافتن آرامش آرزویم است برای تو دوست قدیمی ... روح شیماه عزیز شاد

Anonymous said...

salam.... man nemidoonam be che zabooni ya aslan che joori tasliat begam... kheili etefaghi in blog o didam:(.... man shimah ro sale 85 to ye mehmooni didam... aslan nemidoonam:( ... mishe be man begin chera va chi shod?:(... hanooz aks e oon rooz o daram bara hamin aslan nemidoonam ,,,, faghat mote'asefam

Anonymous said...

سلام دوباره
مهتاب جون تو همه وبلاگتو به مصیبت نامه اختصاص دادی
صبور باش چون خداوند صابران رادوست دارد
میدونم باورش سخته

عاشق تنها said...

سلام دوست عزیز.خدا شیماخانم رو رحمت کنه و به شما صبر بده.من ناگهان به وبلاگتون برخورد کردم و بعدخوندن مطالب زیباتون تحت تاثیرقرارگرفتم.میخواستم بگم اونی که یه عزیزی رو از ما می گیره مطمئنا صبرشم به آدم میده.خوشحال میشم به وب منم سر بزنید
http://www.yavaretanha.blogfa.com